از آنجايي كه ما خيلي آدم خفني ميباشيم، در جاي بسيار خفني هم كار ميكنيم كه همين بغل گوشمان رادار هوا ميكنند و موشك ميتركانند و خلاصه اوضاعي است. در همين راستا ما بعضي روزها نشستهايم داريم كارمان را ميكنيم يكدفعه ميبينيم تلفن بغل دستمان شروع كرد به سوت كشيدن. اولها با تعجب گوشي را برميداشتم ميديدم توي گوشي بلانسبت يك صداهاي بيناموسي ميآيد. يك كمي به سيم و اينها ور ميرفتيم كه فايدهاي نداشت و بعد از يك مدتي خود به خود درست ميشد. يكدفعه داستان را با همكاري در ميان گذاشتم و شروع كردم به تف و لعنت كردن برقكار و سيمكش و غيره كه ديدم ميگويد بابا كجاي كاري، اين مال وقتهايي است كه دارند سيستم را rise ميكنند. ما با اينكه خيلي خفن ميباشيم اما باز هم نفهميديم اينها كه اين گفت يعني چه. با تعجب نگاهش كرديم و اون هم مجبور شد توضيح بدهد كه اين سيستمهاي راداري را كه تست ميكنند، در حين تست يك عالمه امواج الكترومغناطيسي توان بالا از خودشان در ميكنند كه خيلي خفن است و يك عالمه هم ضرر دارد و از پارازيتهاي ماهواره هم بدتر است و غيره و غيره و غيره. البته اون بيشتر و علميتر توضيح داد اما من در همين حد فهميدم.
حالا هر وقت كه تلفن سوت ميكشد، نميدانم چرا سرم درد ميگيرد در حد انفجار، بعد حالت تهوع هم ميگيرم و احساس ميكنم غدههاي سرطاني مثل چي دارند توي بدنم ريشه ميدوانند! فقط نميدونم چرا قبل از اينكه اينها را بفهمم چرا امواج الكترومغناطيسي روي من اثر نداشت؟!
حالا هر وقت كه تلفن سوت ميكشد، نميدانم چرا سرم درد ميگيرد در حد انفجار، بعد حالت تهوع هم ميگيرم و احساس ميكنم غدههاي سرطاني مثل چي دارند توي بدنم ريشه ميدوانند! فقط نميدونم چرا قبل از اينكه اينها را بفهمم چرا امواج الكترومغناطيسي روي من اثر نداشت؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر