۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

جوزاني و عياري


تقصير من نيست كه سريال جعفري جوزاني به دلم نمي‌نشيند. حقيقتش را بخواهيد هر چند كه من علاقه‌ي چنداني به توليدات قبلي "جوزان فيلم" هم نداشته‌ام اما، تقصير جعفري جوزاني هم نيست. همه‌اش تقصير اين كيانوش عياري است با اين فيلم ساختنش. روزگار قريب را مي‌گويم كه هنوز هم تأثيرش ته ذهنم باقي‌است. آخر آدم اين همه از نابازيگر خوب بازي مي‌گيرد كه از بازيگرهاي حرفه‌اي بقيه هم بهتر بازي بكند؟ آخر كارگردان حرفه‌اي اين‌قدر دست بازيگر كودكش را باز مي‌گذارد كه به جاي بازي به نظر برسد دارد بازيگوشي مي‌كند و براي خودش اين طرف و آن طرف مي‌رود؟ همين كارها را كرده كه حالا وقتي اين بچه‌هه را مي‌بينيم توي "در چشم باد" كه اين قدر الكي عاقل است و به جاي بازيگوشي هي كارهاي قلنبه سلنبه و گنده‌تر از سنش انجام مي‌دهد، يا اين سياهي لشكرهايي كه اين قدر صايع هستند توي نماهاي بسته و براي خودشان اين طرف و آن طرف مي‌روند به دلم نمي‌چسبد ديگر. تازه قبول داريد كه مرور كردن قيام‌هاي آزادي‌خواهانه و ديدن به خاك و خون كشيده شدن آزادي‌طلبان آن هم از تريبون صدا و سيما اين روزها اصلاً نمي‌چسبد. البته از حق نبايد گذشت كه صحته‌هاي جنگ به خصوص در نماهاي باز خيلي عالي هستند و معلوم است كه خيلي برايشان زحمت كشيده‌اند. چيزي كه نقطه ضعف روزگار قريب بود و سعي كرده بودند با جلوه‌هاي ويژه بسازندش كه نتيجه‌اش چيزي در حدود فاجعه از كار در آمده‌بود (ر.ك به اون قسمتي كه دكتر قريب كودك با پدرش و دوستش سوار ترن دودي شدند كه بروند شاه‌عبدالعظيم و ترن كامپيوتري بود و منظره‌ها خيلي ضايع از پشت سرشان رد مي‌شد). كاش زودتر بزرگ بشود اين بچه‌ي "در چشم باد" و ماجراها كمي بهتر شود.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر