۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

.....

مشكلات زندگي و آرزوها دو دسته‌اند: يك سري‌شان هستند كه دست خود آدم‌اند. خودت مي‌تواني حلشان كني. براي آن بدقلق‌هايش چاره‌ هست بايد يك كمي بيشتر به خودت زحمت بدهي مثلاً. دسته‌ي دوم اما آنهايي هستند كه از دست خودت خارج‌اند. بايد بنشيني به اميد قضا و قدر و گردش چرخ و آسمان كه آيا بشود آيا نشود. نهايت كاري كه از دستت برمي‌آيد نذر و نياز كردن و دعا خواندن است.
اين دومي‌ها بد چيزي هستند. نااميدت مي‌كنند رسماً. بعد تو هي دنبال يك راهي مي‌گردي كه دورشان بزني. جايگزين پيدا كني برايشان. راه حلي كه دست خودت باشد انجام شدنش. بعد هي راه حل‌هاي مختلف را امتحان مي‌كني و بعد هي برمي‌گردي سر جاي اول. هي سعي مي‌كني مشكل كوفتي را نديد بگيري و اون در كمال خونسردي خودش را نشانت مي‌دهد و داغ دلت را تازه مي‌كند. كاش كم باشند چيزهايي كه حل كردنشان دست خود آدم نباشد.
اگر كسي اينجا را مي‌خواند، دعا كند برايم. حالم خوب نيست.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر