والا آقا دروغ چرا، تا قبر آ، آ، آ، آ ... چار انگشته.
ما به چشم خودمان نديديم، اما شنيديم كه امروز راديو ميگفت آب را ول دادهاند توي زايندهرود. آقا ما تو غياثآباد يه همشهري داشتيم ديشب آنجا بوده، ميگفت ملت همه رفتهبودهاند زير سي و سه پل و پل خواجو كه هنوز آب درست بهشون نرسيده بوده شادي ميكردهاند. ما كه هر وقت چشممان به زاينده رود خشك ميافتاد، خدا شاهده غم عالم ميآمد سر دلمان. هي دلمان ميخواست به باعث و باني خشكشدنش حرفهاي بيناموسي بزنيم. حالا هم از وقتي كه شنيدهايم كه آب را باز كردهاند، هي بغض ميآيد گلويمان را ميبندد. هي چشمهايمان پرِ اشك ميشود، بعد به خودمان ميگوييم خرسِ گنده خجالت بكش. يا حضرت مسلم بن عقيل يه كاري بكن اينقدر باران ببارد امسال كه ديگر نبندد اين آب را. يك اصفهان است و يك زايندهرود. اصلش اين زايندهرود مثل ناموس اصفهانيها ميماند. حالا درست است كه در ناموس پرستي هيچ كس به پاي اهالي مملكت غياثآباد نميرسد اما اصفهانيها هم كم ناموسپرست نيستند. اگر باعث و بانياش را گير ميآوردند دماري از روزگارش در ميآوردند كه آن سرش ناپيدا. ما كه ميدانيم كار، كارِِ انگليساست. اين انگليساي بيناموس با اين چشمهاي چپ و كورشدهشان زدهاند چشم كردهاند اين رودخانه را. اي بر باعث و بانياش نعلت!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر