روزهاي خوبي نيست. همه چيز آماده است براي اينكه آدم افسردگي بگيرد. روزانه چهار ساعت برق نداريم. هر وقت برق ميرود موبايل هم NetworkBusy ميدهد! هفتهنامه محبوبم تهديد به توقيف شده. بزرگترين تيم تاريخ ورزشمان در المپيك در حد باقالي ظاهر شده. و من فكر ميكنم همينها براي افسرده شدن كافي باشد!
۱۳۸۷ شهریور ۸, جمعه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
کجایی افسردگی؟!
پاسخحذفدلم واسه ایران، مشکلاتش و جنگهای روانیش تنگ شده. سحرگاه تمام آدمهای اطرافم فقط برای زندگی کردن چشماشونو باز میکنند و تا شب فقط لبخند میزنند. تو این 6 ماه اخیر یه دعوا ندیدم. فکرم خیلی آروم شده، تا حدی که حس میکنم مریض شده ام. دلم برا ترس رد شدن از خیابونای ایران یه ذره شده و ...
زندگی آروم !!! {واقعاً خنده داره}
الان حس میکنم مشکلات چقدر شیرینند!
فكر كنم اين همان چيزياست كه بهش ميگويند غم غربت! پس بد نيست ما هم يه مدتي بزنيم بيرون تا دلمان تنگ شود.
پاسخحذف