با اين همه CDهاي كارتون مختلف، كه حق انتخاب را به آنها ميدهد ديگر غير ممكن است كه مثل ماها كه كل كارتونهاي بچگيمان خلاصه ميشد به آن يك ساعت صبح برنامه كودك كانال دو و يك ساعت عصر كانال يك، بتوانند در مورد يك كارتون همه با هم حرف بزنند. كاري كه ما ميتوانيم با بنر، رامكال، هادي و هدي، هاچ زنبور عسل، مهاجران، خانواده دكتر ارنست، چوبين، علي كوچولو، فوتباليستها و ... به راحتي انجام دهيم چون ما همهمان پاي تلويزيون مينشستيم و تمام برفكها و اسلايدها و قرآن و سرود جمهوري اسلامي را در انتظار شروع شدن برنامه كودك تماشا ميكرديم.
با اين همه خوراكيهاي مختلفي كه آنها در اختيار دارند عمراً بتوانند با خوردن يك سانديس سيب نوستالژي بزنند و ياد كودكيشان بيفتند (آخه با بودن راني هلو ديگه كي سانديس سيب ميخوره؟).
تازه ديگر نه كامك بانمك ساخته ميشود و نه از آن پفكهاي شيرين كامك كه قهوهاي بود كه قرار بود مثلاً مزهي كاكائو بدهد اما نميدانم چرا نميداد! بيسكوئيتهاي ترد هم كه اصلاً به خوشمزگي قديميها نيست.هيچ كدام از بازيهاي كامپيوتري هم عمراً به پاي بازيهاي آتاري نميرسد. كدامشان به جاي بوكسور دو تا دايره وصل شده به يك گردالي به عنوان سر دارند كه صداي گوف گوف بدهد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر