۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

ماه رمضان، دين، سياست و بيانيه‌ي يازدهم موسوي



ماه رمضان است و دوز دينداري مردم حسابي بالاتر رفته‌است چنان كه بعضاً كساني كه در ماه‌هاي ديگر نماز هم نمي‌خوانند اين روزها روزه مي‌گيرند. شب‌هاي قدر است و بازار درخواست و حاجت‌خواهي از خداوند گرم. اينها همه مثل سال‌هاي قبل است. گيرم ماه رمضان‌اش در تابستان باشد و روزه طولاني‌تر يا ساعت كار خيلي كمتر باشد به لطف دولت مهرورز كه البته قول داده‌است بعد از ماه رمضان جبران كند!
اما چيزي كه امسال جديد است، پيوند خوردن شرايط ويژه‌ي اين روزها با ماه رمضان است و از آنجا كه اين روزها همه چيز رنگ و بوي دين و مذهب مي‌گيرد، بعضاً اعتراضات سبزي‌ها هم مذهبي‌تر شده‌است. زياد مي‌شنوم و مي‌بينم و مي‌خوانم اين روزها كه همه دارند گله مي‌كنند از خداوند كه پس كو وعده‌هايت، پس كو مجازات ظالمان، پس كو وعده‌ي پيروزي حق بر باطل؟ و تازه اين حرف‌ها چاشني‌هايي از كفرگويي و از دين برگشتگي هم پيدا مي‌كنند كم‌كم.
برايم كمي عجيب است كه مي‌خواهيم اين قدر زود نتيجه بگيريم. چرا اينقدر صبرمان كم است؟ همان‌قدر كه خداوند در قرآن مژده‌ي پيروزي حق بر باطل و مظلوم بر ظالم را داده‌است، بيشتر از آن بندگان و مؤمنان را به صبر فراخوانده است. اگر مي‌خواهيم رنگ و بوي خدايي و ديني به كارها و جنبشمان بدهيم، بايد سنت‌هاي خداوند و راه و رسم مبارزات ديني و خدايي را هم بياموزيم. بايد دائم به خودمان يادآوري كنيم كه فاصله‌ي بين مبعث تا فتح مكه چقدر بود، فاصله‌ي بين شهادت امام حسين تا تشكيل اولين دولت شيعه و ساختن حرم و بارگاه براي آن حضرت چقدر بود. و حتي فاصله‌ي بين سركوبي نهضت مشروطه توسط رضاخان و سقوط حكومت پهلوي را هم به خودمان يادآوري كنيم.
اگر هم نمي‌خواهيم وسط اين مسائل انساني و سياسي كه خودمان مطمئن نيستيم كه درست و غلط را رعايت كرده‌ايم يا نه و چه بسا سال ديگر همين موقع عقايدمان زمين تا آسمان با امروزمان متفاوت باشد پاي خدا و پيغمبر را وسط بكشيم و خودمان را محق مطلق فرض كنيم - كه به نظر من اين راه منطقي‌تري است-، پس عقايد سياسي‌مان را محك دينداري‌مان قرار ندهيم. چون اين مي‌شود همين اشتباهي كه الآن در جريان است. به اسم دين جنايت كردن و خود را محق دانستن.
ميرحسين موسوي در بيانيه‌ي يازدهم‌اش فرازي را به اين نكته اختصاص داده‌است كه مثل بقيه‌ي بخش‌هاي بيانيه‌اش خوب است و خواندني و نگاه است به آن يكي "ورِ" قضيه:

و مظلوم‌تر از انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی و قانون اساسی، خود اسلام است؛ دینی که بسیار از آن نام می‌برند و اندک به آن عمل می‌شود. چه بسیار که دین را سرند می‌کنند، هر چه از آن که منافعشان ایجاب نکند به فراموشی می‌سپارند و سلیقه‌ها و مصلحت‌های خود را متن اسلام می‌نامند، تا جایی که دروغ به مشخصه‌ای غیرقابل تفکیک از صدا و سیما تبدیل شود و زشت‌ترین بداخلاقی‌ها نشانه تعهد به دین پیامبری تلقی گردد که برای تکمیل بزرگواری‌های اخلاقی مبعوث شده است؛ شکنجه زندانیان و کشتن آنان، و اعمالی که قلم از ذکرشان شرم می‌کند.

اگر برای حکمرانی مبتنی بر دین تنها یک رسالت وجود داشته باشد آن این است که زمینه را برای زندگی توأم با ایمان آماده‌تر کند. پس چرا فاصله جامعه ما با زندگی ایمانی روزبه‌روز بیشتر می‌شود؟ این فاصله میراث انقلاب نیست. در تابستان گرم 58، چه بسیار بودند کسانی که برای نخستین بار رمضان را روزه گرفتند و از این تجربه خود لذت بردند؛ میراث انقلاب ما این بود. میراث انقلاب ما معنویتی بود که در دوران دفاع مقدس جامعه را فرا گرفت. میراث انقلاب ما پرورش روح‌های بزرگ و اخلاص‌های مثال‌زدنی بود. انقلاب ما نشان داد می‌تواند نورانیتی را که جامعه تشنه آن است تأمین کند. آخر یک بار هم که شده میراثی را که از امام خود تحویل گرفتیم با ایران امروز مقایسه کنیم؛ جامعه‌ای سودازده که در آن تحجر دولت‌سازی می‌کند؛ جامعه‌ای تقلب‌زده، دروغ‌زده.

برخورد گزینشی با پیام دین و آن را مناسب سلیقه و منافع خود درآوردن، خرافه و تحجر را به دامن آن بستن، پول و زور را جایگزین حکمت و موعظه حسنه کردن و بخش‌هایی از روحانیت، این شجره هزار ساله را دولتی ساختن بیش از این هم نباید نتیجه بدهد. زمانی که امام ما از اسلام ناب محمدی(ص) نام می‌برد و آن را در مقابل اسلام تحجرگرا و اسلام آمریکایی قرار می‌داد چنین روزهایی را می‌دید. این پوستین وارونه اسمش اسلام هست، اما رسمش اسلام نیست. ما خواستار بازگشت به اسلام ناب محمدی(ص)، این دین غریب هستیم. و خداونده وعده داده است که ما را به راه‌های رسیدن به این تحفه آسمانی هدایت کند. والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. و کسانی که در راه ما کوشش کنند به تحقیق آنان را به راه هایمان هدایت می‌کنیم.

آیا در این چند ماهه ندیدید که او چگونه به این وعده عمل کرد؟ پروردگار ما ایمان‌هایمان را ضایع نکرد و نخواهد کرد، زیرا او به خلاف مدعیان، نسبت به مردم دلسوز و مهربان است. و ما کان الله لیضیع ایمانکم ان الله بالناس لرئوف رحیم. کام ملت از آنچه که گذشت تلخ است، اما کیست که دستاوردهای حاصل شده در عين اين تلخكامي‌ها را ناچیز بشمارد؟ ما با پوست و خون خود عظمت آنچه در این ایام کوتاه حاصل شده است را درک می‌کنیم. ما چه کردیم که به این دستاوردها رسیدیم. حقیقت آن است که جز ایمان به وعده الهی عملی متناسب با این همه پیشرفت نداشته‌ایم. به حوادث این ایام بنگرید و در هر كدامشان راه های خدا را که یکی پس از دیگری پیش پای ما گشوده شدند ملاحظه کنید. آنها را هم که ببندند دادار از وفا به وعده‌ای که داده است عاجز نمی‌شود و راه‌هایی دیگر پیش پای کسانی که برای او می‌کوشند می‌گشاید؛ راه‌هایی امن، راه‌هایی هموار، راه‌هایی مستقیم که بدون تردید ما را به مقصد می رسانند. چرا به خداوند توکل نکنیم حال آن که راه‌هایمان را به ما نشان داده است؟ و ما لنا الا نتوکل علی الله و قد هدانا سبلنا. با دسترسی به چنین راه‌هایی ما نیاز به تخطی از قانون، پشیمانی از مسالمت، توسل به تخریب یا وارد شدن به هر کوره راه دیگری نداریم.

و در آن سو نگاه كنيم كه مخالفان مردم با قدم گذاشتن در بی‌راهه ‌ها چگونه رو به نشيب مي‌روند. فرزندان انقلاب را به زندان انداختند تا اوهام خويش را ارضا كنند. آنها چه نتيجه‌اي براي اين كار خود توقع داشتند؟ بدن رنجور قرباني ترور را به بند كشيدند و ضارب او را آزاد و متمتع قرار دادند. آنها انتظار داشتند از اين كار جز ريختن آبروي خود چه سودي ببرند؟ در سراشيبي كوره‌راهي كه درون آن افتاده بودند خردشان جا ماند و عنانشان در دست افراط‌گراني قرار گرفت كه نيمه‌هاي شب به خوابگاه دانشجويان غريب و مظلوم حمله مي‌كنند و رايج‌ترين كلمات در فرهنگ لغاتشان دشنام‌هاي ركيك است.
رهروان راه‌هاي خدا به اميدي كه از وعده او داشتند رسيدند؛ آيا مسافران بیراهه نيز به آن چيزي كه بايد انتظارش را مي‌كشيدند نرسيده‌اند؟ ملاحظه تقيه و تملق اين و آن و شنيدن بوي حرص و بخل و آز از دهان تمجيدگران، برخورداري از حمايت خطيبي كه از منبر مقدس نمازجمعه به خشونت تشويق و به اعتراف‌گيري مباهات مي‌كند؛ ترس، ترس از تنهايي، ترس از آينده،‌ ترس از عاقبت، ترسي كه با ترساندن ديگران پنهانش مي‌كنند.





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر