۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

88/8/8

امروز 88/8/8 است و البته بر هر كس واضح و مبرهن است كه اين روز، روزِ بسيار، بسيار مهمي است و هر يازده سال يك بار چنين وضعيتي به وجود مي‌آيد و تازه وقتي وارد دهه‌ي 1390 بشويم چنين اتفاق جالبي براي يك دهه نمي‌افتد و اينها. ما خودمان يادمان است كه 11 سال پيش كه مشابه همين اتفاق افتاد (77/7/7) مردم بسيار خوشحال بودند و مراسم‌هاي عقد و عروسي بسياري برپا كردند به خصوص به دليل بسياري عدد 7 و اعتقاد مردم به خوش‌يمني اين عدد. امسال هم كه بسياري عدد 8 با ولادت امام رضا كه از قضا هشتمين امام ما شيعيان هستند نيز همزمان شده است و باز هم به دليل همين تقارن ميمون و مبارك، بساط عقد و عروسي برقرار است و باز هم مردم بسيار جشن برپا كرده‌اند و شاد شده‌اند. البته بماند كه مردم ما 365 روز سال به دنبال بهانه براي برپايي مراسم عقد و عروسي مي‌گردند و خدا رحم كرد كه محرم و صفر و ماه رمضان را گذاشت كه ملت كمتر ازدواج كنند چون آن وقت مردم كم مي‌آوردند و يك وقت خداي نكرده به فكر تجديد فراش مي‌افتادند!
بله همان‌طور كه گفتم بر هر كس واضح و مبرهن است كه امروز روز بسيار مهمي است و هر كسي دوست دارد يادداشتي در وبلاگش بگذارد كه تاريخ اين روز بر سر آن ديده مي‌شود. اما ما بلاگري‌ها به دليل اينكه بلاگر تاريخ فارسي نمي‌دهد مجبوريم يك پست مستقيم بنويسيم و تاريخ را در عنوان ذكر كنيم كه بسيار ضايع مي‌باشد اما چه كنيم كه چاره‌اي نمي‌باشد و اين اتفاق همان طور كه گفتيم هر يازده سال يك بار اتفاق مي‌افتد و دفعه‌ي بعد 99/9/9 مي‌باشد كه در آن زمان چه كسي مرده است و چه كسي زنده است (البته شايان تذكر است كه آن روز تولد ما هم مي‌باشد و دوستاني كه تمايل دارند به ما هديه بدهند سعي كنند زنده بمانند و ما هم قول مي‌دهيم به شوق هداياي آنها زنده بمانيم).
البته بر هر كس واضح و مبرهن است كه از آنجايي كه ملت پول ندارند عروسي‌هاي آنچناني بگيرند و مصادف شدن اين روز با ولادت امام هشتم، بسياري از مراسم‌هاي عروسي به مشهد منتقل شده‌است و اخبار و روايات از اين شهر حاكي از در آستانه‌ي انفجار بودن اين شهر است. به خصوص كه مملكت و مدارس هم  به دليل آنفولانزاي (گلاب به رويتان) خوكي تعطيل مي‌باشد و باز هم ملت فكر مي‌كنند اين مثل تعطيلي‌هاي مدارس به دليل آلودگي هوا است و به جاي ماندن در خانه و دوري از اجتماعات بزرگ و شلوغ، همه بلند شده‌اند رفته‌اند در يك جاي به آن شلوغي! ما از همين جا از امام رضا(ع) درخواست عاجزانه داريم كه اين جماعت را كه به عشق ايشان به آنجا آمده‌اند را در پناه خودشان حفظ كنند و مراقبشان باشند كه يك وقت در اثر له‌شدگي يا اپيدمي آنفولانزا به ملكوت اعلي نپيوندند! البته اگر قرار بود ما انتخاب كنيم بدمان نمي‌آمد كه (دور از جانمان) تاريخ مرگ‌مان را روي سنگ قبرمان بكَنَند 88/8/8 مصادف با ولادت امام رضا(ع) و مثلاً در زير آن بنويسند بر اثر له‌شدگي زير دست و پاي ملت در حرم امام رضا(ع). البته شايد ما خودمان چون در 9/9/؟؟ به دنيا آمده‌ايم بد نباشد كه در 99/9/9 هم وفات كنيم كه روي سنگ قبرمان چيز جالبي بنويسند كه هر كسي خواند بگويد اِ چه جالب! و دل ملت شاد شود در آن فضاي قبرستان. البته مرگ و زندگي دست خداست و ما هم تصميم داريم كه تا 99 سالگي زندگي كنيم اما يك لحظه پيش خودمان فكر كرديم كه اگر اين‌جوري بشود چقدر جالب مي‌شود! بگذريم، حالا تا آن موقع 11 سال وقت داريم كه فكر كنيم به اين موضوع!
خوب ما هم‌اكنون وظيفه خود را در خصوص صادر نمودن يك پست در اين روز ميمون و مبارك انجام داده‌ايم. به اميد يك روزي كه آقاي بلاگر هم تاريخ فارسي ارائه كند و ما بتوانيم در چنين مواردي پست روشنفكرانه صادر كنيم و با يك تلميح ظريف به تاريخ اشاره كنيم.
اين بود انشاء، ببخشيد، پست ما!
پايان


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر